;خداوندا ...
خداوندا ...
اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی
لباس فقر پوشی
غرورت را
به زیر پای به هم ریزی
وشب آهسته و خسته
تهی دست و زبان بسته
به سوی خانه باز آیی
زمین و آسمان را کفر گویی نمی گویی
خدوندا...
اگر در روز گرما خیز تابستان تنت را بر سایه ای دیوار بگشایی
لبت بر کاسه ای مسی قیر اندود بگذاری
زمین و آسمان رو کفر می گویی
نمی گویی !
خداوندا ...
اگر با مردم در آمیزی پس روزی ز پیشانی عرق ریزی
زمین و آسمان را کفر گویی
نمی گویی ؟
)کارو(